سفارش تبلیغ
صبا ویژن
! ! ! ! ! می تونی یک دوست واقعی باشی ؟‏‏ ؟ ؟ ؟ ؟‏ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟

سلام دوستان

این خاطره را حتما بخوانید

رفته بودیم روستایی که برادر بزرگ من هم در آن روستا ساکن است

جهت قراعت فاتحه برای یکی از رفتگان به سفر آخرت .

توی مسجد نشسته بودیم و منتظر بودیم تا مجلس شروع شود توی مسجد روستا

ضبط صوت قدیمی می گذارند بعد پرسیدند چه کسی نوار قرآن داره پرادر بزرگ منم گفت من دارم

و رفت از خانه یک نواری آورد و نوار گذاشتند و مجلس هم کم کم شروع شد نیم ساعت گذشت

یک طرف نوار تمام شد طرف دیگر نوار را گذاشتند مجلس هم گرم شده بود و آخرهای نوار

رسیده بود که یهو قرآن تمام شد و صدای دهل و صرنا از نوار پخش شد و توی نوار یکی

می گفت به سلامتی فلانی خلاصه در آخر نوار حسابی جشن عروسی بود اونم از نوع روستاییش

صاحب عزا رفت و نوار را درآورد و پرتش کرد همه سرشان را انداخته بودند پایین و از خنده

روده بر شده بودند و با صدای بلند هم نمی تونستند بخندند من زیر چشمی همه را نگاه می کردم

برادر بزرگم تا پس گردنش قرمز شده بود و سرشو انداخته بود پایین . یکی بلند شد و خودش قرآن

خواند خلاصه با خوندن قرآن همه خدا را شکر می کردند که این شخص قرآن بلد بود و با خواندن

قرآن همه را از این تنگنا نجات داد . این هم از این خاطره .. همیشه شاد باشید

به نظر شما بهتر نیست آدم با صوت     قرآن خواندن را یاد بگیره خیلی به درد میخوره ها

آدم اذان گفتن هم بلد باشه خیلی خوبه

لطفا" نظر بگذارید برام


نوشته شده در یادداشت ثابت - یکشنبه 91/8/8ساعت 10:9 عصر توسط علیرضا نظرات ( ) |



قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت